در میان ترکمن ها، استفاده از رنگ قرمز، کاربردهای فراوانی دارد و از اهمیت خاصی برخوردار است. در فرش و پشتی و پوشاک ترکمن به ویژه لباس عروس در گذشته حتی در خوشمزه ترین غذاهای آنها می توان به راحتی به این موضوع پی برد.
آرمینوس وامبری، سیاح بلغاری در کتاب خود با نام سیاحت درویش دروغین می نویسد: «لباسش اعم از مردانه یا زنانه به استثنای بعضی تغییرات مختصر که عبارت از افزودن چند قطعه زینت آلات کوچک کار ایرانی می باشد، همان لباسی است که اهالی خیوه بر تن دارند، پوشش اساسی آنها، همان پیراهن ابریشمی قرمز است که زن و مرد هر دو آن را انتخاب کرده اند. در موقع جشن و ضیافت، زن ها روی پیراهن بلند خود شالی می بندند که از دو طرف آویزان می شود، این لباس مخصوصا ایجاب می کند که چکمه های پاشنه بلند به رنگ قرمز یا زرد، به پا کنند.»
در میان ترکمن ها، استفاده از رنگ قرمز، کاربردهای فراوانی دارد و از اهمیت خاصی برخوردار است. در فرش و پشتی و پوشاک ترکمن به ویژه لباس عروس در گذشته حتی در خوشمزه ترین غذاهای آنها می توان به راحتی به این موضوع پی برد.
درباره اهمیت رنگ قرمز در میان ترکمن ها افسانه ای وجود دارد که سینه به سینه از گذشتگان تا به امروز نقل شده است.
مرحوم نیازمحمد نیازی که جزو پنجاه و یک محقق فرش جهان بود، معتقد است ترکمن ها با الهام از رنگ ارغوانی و سرخ زیبا و بی نظیری که در لحظه ی طلوع و غروب آفتاب در هم می آمیزد، در نقش های قالی و دیگر صنایع و هنرهای خود به طور خاص استفاده می کنند. نیازی افسانه ای که دلیل اهمیت رنگ قرمز را در میان ترکمن ها نشان می دهد، را این چنین شرح می دهد:
« شاهزاده خانم عاشق چوپانی می شود و با مخالفت پدرش مواجه می گردد. اصرار شاهزاده برای ازدواج باعث می شود شاه او را به زندان قصر بیندازد و نگهبانی بر او بگمارد تا فکر ازدواج با چوپان از سر شاهزاده خانم بیرون رود، اما پرنده ای در این میان، واسطه ی بین شاهزاده و چوپان می شود.
چوپان هر روز پشم گوسفندان را به پرنده می دهد و پرنده نیز پشم را به شاهزاده که در زندان قصر است، می رساند.
شاهزاده خانم با استفاده از پشم هایی که هر روز پرنده برای او می آورد، شروع به بافتن قالیچه می نماید تا این که این موضوع به گوش شاه می رسد. شاه با آگاه شدن از موضوع، به نگهبان قصر دستور می دهد که با مشاهده ی پرنده، تیری پرتاب کند و پرنده را بکشد.
روزی از روزها، پرنده از چوپان پشم گرفته و به طرف زندان قصر پرواز می کند. شاهزاده خانم مثل همیشه در جلوی پنجره ی زندان در انتظار پرنده است و نگهبان تیر و کمان خود را آماده کرده تا به محض دیدن پرنده، تیری پرتاب کند و … . پرنده می آید و آمدن پرنده یعنی این که هنوز عاشقی چوپان و شاهزاده ادامه دارد. با دیدن پرنده، شادی در چشمان شاهزاده برق می زند. پرنده آرام در کنار پنجره فرود می آید تا پشمی که چوپان برای او فرستاده را تحویل دهد، نگهبان نیز که مترصد فرصتی است تا پرنده را از پای در آورد، درست همان لحظه که پرنده می خواهد پشم را به شاهزاده بدهد، تیری رها می کند. تیر از بدن پرنده عبور می کند و قلب شاهزاده را می شکافد … شاهزاده با قلب خونین بر روی قالیچه ای که بافته می افتد و قالیچه سرخ سرخ می شود.»
این افسانه تأثیر عمیقی بر روی ترکمن ها در استفاده از رنگ قرمز گذاشته و از رنگ قرمز به عنوان نماد عشق و علاقه یاد می کنند.
نویسنده: عبدالرحمان قاضی لر
تصویر: رامتین کمی