به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دانشجویان ترکمن، این مصاحبه توسط موسی جرجانی در زمان حیات مرحوم حاجی محمد قره داغلی، معلمی که یادگار دکتر احمد قره داغلی با همان خلقیات انسان دوستانه پدرش تهیه شده است که در ذیل می خوانید:
امروز یازدهم مرداد ماه سال 88 است. به دنبال بارندگی های چند روز گذشته مرداد ماه کم رنگ شده است و باد ملایم و خنکی در خیابان های گنبد می وزد. باز هم به اتفاق آقای انصاری به سراغ یکی دیگر از معلمان پیش کسوت به گنبد آمده ایم. به سراغ معلمی که دوران کودکی و کلاس اول و دوم خود را در گمیش تژه گذرانده است. کسی که یادگار مرحوم دکتر قره داغلی است. اهالی گنبد هرگز خدمات وی را برای باسواد شدن فرزندان خود، از یاد نخواهند برد. بله، امروز پای صحبت یکی دیگر از معلمان دیروز گنبدی می نشینیم تا حرف های او را که مربوط به سال های گذشته است بشنوییم.
من حاجی محمد قره داغلی، فرزند احمد، در سال 1307 در گمیش تپه سابق و گمیشان فعلی به دنیا آمدم. من کلاس اول و دوم را در دبستان پهلوی درس خواندم و در آن زمان با خدای نظر بروسان، محمد علی بروسان و قربان قلیچ جعفری همکلاس بودم. در آن زمان پدرم در ترکیه تحصیل می کرد و من با مادرم زندگی می کردم. بعد موقعیتی پیش آمد و مادرم برای تحویل گرفتن ارثیه و مایلملک پدربزرگم که فوت کرده بود، مجبور شد به گنبد کوچ کند و من با مادرم گمیش تپه را ترک کرده و در گنبد ساکن شدیم. من در مدرسه فردوسی گنبد درسم را ادامه دادم و مدرک ششم ابتدایی گرفتم. من در آن موقع نوجوان 15-14 ساله بودم و سن من برای استخدام در ادارات دولتی کم بود لذا پدربزرگ مادریم که حسین جان حاجی نوبری نام داشت و تاجر و مغازه دار بود، برایم مغازه بزازی باز کرد و من تا 20 سالگی در آن مغازه کار کردم و در سال 1325 به استخدام اداره فرهنگ آن زمان درآمدم و معلم شدم. در آن سال آقای بهلکه رئیس اداره فرهنگ گنبد بود.
من دو سال اول معلمی را در دبستان روستای قورچای خدمت کردم. در همان سال خبر رسید که پدرم دکتر قره داغلی از اروپا به تهران آمده است (سال 1326) وی تحصیلات عمومی دانشگاهی را در ترکیه و دوره تخصصی جراحی را در برلین آلمان گذرانده بود و حالا برای خدمت به این مرز و بوم به وطن بازگشته بود در آن زمان افراد تحصیل کرده تعدادشان اندک بود و در بیمارستان های کشور به این قبیل افراد نیاز مبرم داشتند. بنابراین علیرغم اینکه وی طالب خدمت در گنبد بود، او را به بیمارستان نمازی شیراز اعزام کردند. در آن موقع من ازدواج کرده بودم و یک فرزند به نام ارازمحمد داشتم که به اتفاق پدرم با خانواده خود به شیراز رفتم و در دبستان فضیلت شیراز مشغول تدریس شدم. پدرم دائم به دنبال فرصتی بود تا به گنبد بیاید و در این منطقه خدمت کند اما اینکار مقدور نمی شد تا اینکه بعد از سه سال خدمت در شیراز به رشت منتقل شد و من هم با او به رشت آمدم و کارم را در این شهر ادامه دادم. ما یکسال رشت بودیم و بعد به نیشابور و در نهایت حدود سال 1332 به گنبد آمدیم و پدرم در این شهر به طبابت پرداخت و من نیز به تدریس مشغول شدیم. من در آن سال مدیر مدرسه کاووس شدم و در همان موقع در دبیرستان شبانه درس خواندم و مدرک سیکل و بعد با تلاش و جدیت زیاد دیپلم گرفتم. من چهار سال مدیر مدرسه کاووس بودم تا اینکه پدرم دو هزار مترمربع زمین برای ایجاد مدرسه به اداره فرهنگ آن زمان اهدا نمود و بعد در آن زمین مدرسه ساخته شد و در سال 1328 تاسیس گردید و من اولین مدیر این مدرسه تازه تاسیس شدم و کارم 24 سال ادامه یافت تا اینکه در سال 1357 با همان سمت بازنشسته شدم. من مدیر نمونه بودم بنابراین به تقاضای رئیس فرهنگ وقت، پنج سال دیگر خدمت کردم و بعد با مدرسه و دانش آموزان خداحافظی کردم. من از اینکه با دانش آموزان بودم هیچوقت خسته نمی شدم زیرا می دانستم که وظیفه تربیت نسل آینده را به عهده دارم و بنابراین برایم خستگی معنا نداشت و با عشق و علاقه به آینده کشورمان و باسواد شدن کودکان شبانه روز کار می کردم.
س: درباره پدرت دکتر قره داغلی، این پزشک انسان دوست برایم صحبت کنید:
ج: من یکساله بودم که او برای تحصیل به ترکیه می رود، آنطوری که مادرم تعریف می کرد، در آن زمان آنها شش نفر بودند که برای ادامه تحصیل به ترکیه می روند. همه اینها از خانواده افراد پولدار و متمول گمیشان بودند که اسامی آنها عبارتند از: تورانی، شیرمحمدی، ناز بردی جوده ای، یمودی و پدرم احمد قره داغلی. در آن زمان تاجران گمیشانی از طریق دریا با آستاراخان و باکو تجارت می کردند و همه این افراد به پدران خود می گویند که قصد تجارت و خرید محصول یک کارخانه که اجناس آن ارزان شده است، به باکو می روند. از قضا آنان به اندازه کافی از پدرانشان پول می گیرند و بعد از طریق باکو به ترکیه می روند و در آنجا تحصیل می کنند. آنان بعدها به خانواده های خود نامه می نویسند که در دانشگاه استانبول تحصیل می کنند. آنان در ترکیه بطور رایگان و شبانه روزی تحصیل می کنند. پدرم بعد از تمام کردن دوره پزشکی عمومی برای گذراندن دوره تخصصی جراحی به آلمان می رود. پدرم و دوستانش در طول این سال ها هرگز به ایران نیامدند و من با مادرم که آنه بخت نام داشت و دختر یکی از افراد متمول گمیشانی بنام حسن جانلی بود، در گنبد تنها زندگی می کردم تا اینکه پدرم در سال 1326 به ایران بازگشت و بعد من با مادرم از آن حالت سرگردانی در آمدیم و با او زندگی کردیم.
س: از خصوصیات اخلاقی و خدمات دکتر قره داغلی چه خاطره ای به یاد دارید؟
ج: دکتر قره داغلی، فردی انسان دوست و عالم بود. به همه احترام می گذاشت. او در تمام زندگیش سعی می کرد تا جوانان باسواد شوند. او می دانست که مشکل بزرگ ترکمن ها بی سوادی آنان است و اعتقاد داشت که دیگر نمی توان با اسب و شمشیر خودنمایی کرد، بلکه دوران تحصیل و علم آموزی فرا رسیده است و بنابراین همه باید برای علم آموزی تلاش کنیم تا برای فردای جامعه خود افرادی مفید باشند. او همه را به درس خواندن دعوت می کرد. دکتر برای رسیدن به اهداف بلند خود یک هئیت هشت نفره تشکیل می دهد که افراد آن سرهنگ مختومی، سرگرد مهشید، نور خوجه نوبتی و غیره بودند که من اسامی بقیه اعضا را به یاد ندارم. بعد اعضای این هیئت به شناسایی کودکان با استعداد ترکمن می پردازند و شرایط ادامه تحصیل این نوع کودکان با استعداد و در عین حال فقیر را فراهم می نمایند تا آنان در گنبد درس بخوانند و از بین این دانش آموزان نیز افراد با استعدادتری را شناسایی کرده و برای تحصیلات دانشگاهی به ترکیه می فرستند. در آن زمان دکتر قره داغلی با مسئولان دانشگاهی ترکیه شرایط تحصیل این گونه دانش اموزان و استفاده آنان از بورسیه تحصیلی را صحبت کرده بود و بعد هر سال ده نفر به ترکیه اعزام می شوند. یکی از کارهای خوبی که دکتر انجام داده بود، تشکیل یک صندوق خیریه جهت کمک به دانش آموزان بی بضاعت بود. وی با پول این صندوق توانست مشکل مالی فراروی کارهای خیرخوانه خود را برطرف نماید. او یکی از کارهایش جمع آوری پول برای صندوق از افراد پولدار ترکمن بود. اولین سری از دانش آموزان اعزامی، دخترم سولماز قره داغلی بود که وی مدرک دندانپزشکی دریافت نمود و در ترکیه ماند و بعد گوهر و گلنار رفتند و تحصیل کردند. در آن زمان پدرم با دوستانش برای گرفتن رضایت پدر و مادر دانش آموزان اعزامی، به خانه های آنان می رفتند که در این بین بعضی ها از اینکه این اعزام و تحصیل بدون هزینه و رایگان بود استقبال می کردند و اما بعضی ها نمی توانستند جدایی فرزندان خود را تحمل کنند و قبول نمی کردند. سال ها بعد افراد اعزامی، دکتر و مهندس شده به ایران مراجعت نمودند و خدمت کردند و در بین مردم از جایگاه و احترامی خاصی برخودار شدند و اما آنهایی که از این فرصت استفاده نکرده بودند، افسوس می خوردند و پدر و مادر خود را ملامت می کردند و گله داشتند که چرا مانع استفاده از چنین فرصتی شده اند.
در هر صورت پدرم تمام عمر خود را در راه پیشرفت و توسعه منطقه و خدمت به مردم، خصوصا افراد کم درآمد و نیز تحصیل و تربیت کودکان و مداوای بیماران گذراند و تمام وجودش را در این راه صرف نمود. همیشه دعای خیر مردم را به عنوان پاداش و دستمزد خود دریافت می نمود او چنین کسی بود و مردم گنبد، خصوصا ترکمن های این منطقه هرگز خدمات انسان دوستانه او را فراموش نخواهند کرد.
س: حالا در این دوران بازنشستگی و با این موهای سفید چه آرزویی داری؟
ج- من در این مدت باقیمانده عمرم یک آرزو دارم که اگر این آرزویم برآورده شود، از همه مردم و از خالق خود بی نهایت ممنون خواهم شد. گفتم که پدرم مرد بزرگی بود و تمام زندگیش را وقف خدمت به مردم این دیار نمود. حالا انتظار دارم حداقل همان کسانی که زندگیشان را مدیون دکتر هستند و با کمک او تحصیل کرده و به نون و نوایی رسیده اند، حق مطلب را ادا کنند، بعد از گذشت 100 سال از تولد دکتر، به یاد آن مرحوم مراسم بزرگداشت صدمین سال تولد وی را در گنبد برگزار نمایند تا روح آن ابرمرد و خدوم ترکمن شاد و از آنان راضی باشد. این تنها آرزوی من است و اطمینان دارم که این کار شدنی است و من از شخص شما آقای جرجانی که راه محمد آخوند گرگانی و حاجی رستم صوفی و دیگر بزرگان ترکمن را برای رضای خدا و خلق خدا و در راه پیشرفت و توسعه فرهنگی و دینی مردم منطقه ادامه می دهید، با انجام اینکار روح پدرم را زنده کنید و در این رابطه من با دوستان و فامیلان خود در خدمت شما هستم. شما با این کارهایی که این روزها انجام می دهید و حرمت بزرگان را با تجلیل کردن از آنان پاس می دارید، انتظار دارم که در حق دکتر نیز از انجام این کار دریغ نکنید تا نام دکتر قره داغلی در بین نسل کنونی زنده شود.
بیوگرافی دکتر احمد قره داغلی
فرزند الکه حاجی
نام مادر: بختی
شماره شناسنامه: 3005
تاریخ تولد: 14 / 3 / 1288
محل تولد: گمیش تپه
در سال 1305 به ترکیه عزیمت نموده و بعد از 14 سال عازم آلمان شد (بمدت 6 سال)
و در سال 1326 وارد ایران شد
تا سال 1328 بیمارستان شیراز (سعدی)
1329 رئیس بیمارستان کازرون و ممسنی
اواخر سال 1322 جراح بیمارستان نیشابور
از سال 1332 تا 1351 جراح بیمارستان گنبدکاووس
در سال 1352 جراح بیمارستان رشت
در اواخر سال 1352 بمدت 4 ماه در زندان گرگان
در سال 1353 بمدت 6 ماه به شهرستان یزد و مشهد تبعید شد
اواخر سال 1354 بازنشسته شد
اول آذر 1356 روز دهم ذیحجه روز عید قربان وفات یافت.
3 هزار مترمربع زمین بطور رایگان جهت تاسیس دبستان دکتر احمد قره داغلی سال تاسیس 1338
قره داغ قره باغ…. اینها اسامی خاصی برای همه تورک ها هست..
قره داغ را شنیدم یاد منطقه زیبای “قره داغ” در آذربایجان افتادم….