سئوالی که در ابتدا به آن میپردازیم این است که چرا ترکمنها به این اسم خوانده شدهاند؟ برای روشن کردن این نکته لازم میآید که از مناسبتهای ترکمن- اوغوز حرکت کنیم. برای اینکه این امر در حل معمای منشاء و ماهیت نام ترکمن کمک شایانی خواهد کرد.
اینکه واژه های ترکمن و اوغوز دو نام برای یک قوم معین ترک است، در منابع تاریخی ترک بطور کلی امری پذیرفته شده به نظر میرسد. در نیمه دوم قرن گذشته ا. وامبری اینطور میگوید: « قبول این دیدگاه که اجتماعاتی که اعراب به آنها نام «غز» را دادهاند، ترکمنهای زمان ما هستند، کاملا درست است. »
نمت با استناد به هوستما مینویسد که ترکمنها به جای اسم قدیمی خود یعنی «اوغوز» نام «ترکمن» را گرفتهاند.
در اوایل قرن دوازدهم مدتی نام اوغوز و ترکمن را بطور مشترک بکار بردهاند.
و. مینورسکی در یکی از آثارش مینویسد: «اوغوزها» بطور کلی با نام «ترکمن» شناخته شدهاند.
ا. پریتاسک مینویسد که قسمتی از ترکان در منابع تاریخی تحت نام ترکمن یا اوغوز دیده شدهاند و روشن میسازد که دولت «یبغوی اوغوز» تحت دونام «اوغوز»، «ترکمن» یک اتحاد سیاسی تشکیل دادهاند.
در این نظریهها که از جهت نتایج درست هستند، قدمت نام ترکمن و منشأ و ماهیت آن روشن نشده است.
در سرزمینمان، دیدگاه ف.کوپرولو ارزش کلاسیکی یافته است.
کوپرولو در زمان خود با استناد به دیوان لغت ترک، میگوید که نام ترکمن به گروههایی از اوغوزها که مسلمان شدهاند، اطلاق میشود.
در حقیقت او این دیدگاه را با استناد به اثر شرف الزمان مروزی یعنی با سطرهای کتاب «طبیعهالحیوان» عیناً تأیید میکند.
قبل از مروزی، اولین مؤلف اسلامی که از ترکمنها بحث میکند یعنی المقدسی (نیمه دوم قرن دهم) ترکمنها را گروههایی معرفی کرده بودکه اسلام را قبول کردهاند.
محمود کاشغری نیز «ترکمن» و «اوغوز» را در جاهای زیادی با هم ذکر میکند:
Türkmaniyetü,l – Guzziye, beynel’t – Türkmaniyetil’el – Guzziye bile’t – Türkmaniyegi’l – Guzziye, butunü’l Guzziyeti’l – türkmaniye … (9)
اگر نظریه وامبری که تاریخ نام ترکمن را تا دوره افسانهای اوغوزخان میرساند در نظر گرفته نشود، فکر غالب سالهای اخیر اینست که نام ترکمن در قرن یازدهم ظاهر شده است و اینکه این اسم به اوغوزهای مسلمان اطلاق شده است.
با وجودیکه دلایلی وجود دارد که نام ترکمن موجودیت خود را در ادوار خیلیقدیمی نشان داده است، گسترش اسلام در بین اوغوزها نیز در ایضاح نام ترکمن کافی به نظر نمیرسند.
مروزی از یک جنبش ترکمن – اوغوز- پچنک بحث میکند. به عقیده مروزی اوغوزها تحت فشار ترکمنها خوارزم را ترک کرده و به سرزمین پچنکها کوچکردهاند. (مؤلف این موفقیت ترکمنها را به مسلمان شدن آنها مرتبط میداند.)
مینورسکی مینویسد که احتمالا این حادثه به سال ۸۹۳ روی داده است و در konstantinos prophyoge-nnetos نیز ذکر شده است و در حدود العالم استخری (تألیف سال ۸۹۳) نیز به نشانههایی از آن بر میخوریم.
مینورسکی این احتمال را میدهد که این حادثه با هجوم مشترک خزر- اوز علیه پچنکها مرتبط است و این حادثه احتمالا از سوی مروزی با اصطلاح «ترکمن» که مدتها بعد به کار رفته است، مدرنیزه شده است.
فقط اینکه این رویداد در منبعمان بین پچنکها و اوزها رخ نداده بلکه حادثهای بین «ترکمنها» و «اوغوزها» معرفی شده است. در این صورت اگر مدرنیزه کردنی در کار باشد میتوان استنباط کرد که این امر بیش از اینکه به اصطلاح «ترکمن» مربوط شود، با مفهوم «اسلامیت» ارتباط مییابد.
برای اینکه همانطور که میدانیم قارلوقها که در اواسط قرن هشتم به حوزه «چو» حاکمیت تام داشتند، مدتها بعد یعنی احتمالا در اواخر همان قرن و یا اوایل قرن نهم، اوغوزها را از منطقه تالاس و چو بیرون کردند و اوغوزها نیز به سهم خود پچنکها را به سمت مغرب راندهاند.
با توجه به این موارد قبول این نکته به حقیقت نزدیکتر است که روایت مروزیدر واقع مربوط به منطقه خوارزم است ولی به تصویر کشیدن حادثهای است که بینقارلوقها واوغوزها رخ داده است.
در اطلاعات کتاب المقدسی نیز که اخباری منسوب به این دوره میباشد آمدهاست که ترکمنها و اوغوزها در مناطق مختلف ساکن هستند.
نزدیکی جغرافیایی به این احتمال قوت میبخشد که اینجا مراد از «ترکمنهای» مورد بحث نیز «قارلوقها» باشند.
نوشتههای محمود کاشغرلی نیز از این نظر که تفاوت لهجههای مختلف زمانخود را آشکار میسازد، اهمیت دارد. در بحث تلفظ حرفهای گوناگون و طرز استعمالبعضی از کلمات، تفاوتهای میان ترکها و اوغوزها را مشخص کرده است . مرادمحمود از این ترکان، معنی محدود آن یعنی مردم وطن خودش سرزمین قاراخانیان وترکی متمایز از اوغوزی است، و ترکی که در آن جوار صحبت شده است. نیزارتباطی تنگاتنگ با قارلوقها دارد.
از طرف دیگر اینکه اوغوزها با قبول اسلام نام ترکمن را گرفتهاند، با وجود صراحت آن در بعضی از منابع، چندان قانع کننده به نظر نمیرسد.
چونکه تغییر دین تغییر همزمان اسم را ایجاب نمیکند. اگر چنین اصلی وجود داشته باشد، در این صورت همانند ترکان مسلمان قبل از ترکمنها ، اوغوزهایی که بعدها به اسلام گرویدهاند نیز میبایست نام جدیدی بگیرند و یا همانند خویشاوندان مسلمان خود «ترکمن» نامیده شوند.
در تاریخ ترک نمونهای که بتواند حامی نظریه تغییر نام باشد یافت نمیشود و در برابر در گرایش به ادیأن دیگر دلایل زیادی وجود دارد که بر فراموشی عرف وعادت و بینشها حفظ نام خالص ترکی قوم دلالت دارند.
اویغورهای بودایی و مانوی و خرزهای موسوی از این قبیل هستند.
بلغارهای ترک و مجاریهای مسیحی، در بین جوامع مسیحی همه چیز خاصخود را فراموش کردهاند، فقط اسامی ترکی خود را حفظ کردهاند.
مسئله ترکمن نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست.
نوشتههای المقدسی، دیوان لغت و مروزی را به قارلوقها نسبت داده بودیم.
در حقیقت بر اساس آخرین تحقیقات، قارلوقها در دوران قدرت خود (نیمه اولقرن یازدهم) یعنی زمانی که بر مناطق چو، تالاس و یدیسو حاکم بودند، در عین حال نام ترکمن را به عنوان یک اسم سیاسی برای خود برگزیده بودهاند.
علاوه بر این قارلوقها که در اواسط قرن نهم با آمدن به بالاساغون با گرفتن عنوان غاراخان در آنجا توسط یبغوی قارلوق، دولت ترک معروف به ایلیک خانلار ویا خاقانیه را تشکیل دادهاند. و با لهجهای متفاوت از لهجه اوغوزها صحبتمیکردهاند.
همانطور که کاشغرلی نیز به آن اشاره کرده است.
علاوه بر آن ثبت اصطلاح «ترکمن» در منابع چینی از طرف F.Hirt معلوم شدهاست. قابل توجه است که دایرهالمعارف چینی T’ung -t’ien که کلمه را به شکل Tö -kö – möng ضبط کرده است، مربوط به دورهای است که به قارلوقها در عین حال «ترکمن» نیز اطلاق میشده است.
بنابراین در حال حاضر میشود گفت که حداقل در طول قرن نهم کلمه ترکمن در حکم یک اصطلاح سیاسی موجود بوده است و از طرف غارلوقها مورد استفاده قرار میگرفته است. ولی به احتمال خیلی زیاد میتوان قبول کرد که در آن تاریخ اوغوزها، نام ترکمن را حمل نمیکردهاند.
چرا اصطلاح «ترکمن» مورد استفاده قرار گرفته است؟
به عقیده ما این اصطلاح با اصطلاح گؤک ترک kök Türk مناسبتی نزدیک دارد. اصطلاح kök Türk به امپراطوری بزرگ ترک که از طرف کنفدراسیون قبایل مختلف ترک که قارلوقها نیز داخل آن بودند، اطلاق میشده است.
آنطور که میدانیم در بین طوایف و قبایل ترک، گروهی تحت نام kök Türk موجود نیست. کلمه kök Türk که در کتیبههای اورخون دیده شده است، یک تسمیهسیاسی است و به همین دلیل V.Thomson اینطور مینویسد: «این واژه در مرزهایی وسیع عمری کوتاه داشته است، اما در دوره درخشانی که امپراطری ترک اتحادکاملی تشکیل داده بودند، جهت نامیدن اقوام و قبایل مختلف چهار جهت جهان تحت کلمه واحدی، بکار رفته است.
واژه kök Türk در ترکی دو معنا دارد.
یکی از معانی آن «ریشهدار»، «اصیل»، «نجیب» و دیگری «گؤگ» یا آسمان است.
این واژه در هر دو معنی خود مفاهیم اصیل، عاًلی، بزرگ، جهانشمول را میرساند و این مفاهیم با وضعیت سیاسی مورد اشاره Thomson مطابقت دارد.
آنطور که دیدیم، واژه ترکمن نیز، در این معاًنی بکار میرود.
همانطور که واژه kök Türk اسم قبیله خاصی نبوده و اصطلاحی سیاسیمیباشد، اصطلاح «ترکمن» نیز در همین معنی بوده و اصطلاح سیاسی است که قارلوقها در دوره اقتدارشان بکار بردهاند.
واقعه تاریخی که واژه kök Türk افاده میکرد در قرن دهم دیگر موجود نبود وبه زمان گذشته تعلق داشت. حاکمیت جهانشمول به پایان رسیده بود و به علتفروپاشی اتحاد ترک، قارلوقها که از یک طرف با اویغورها و از طرف دیگر همانند اوغوزها با دیگر ترکان در وضعیتی خصمانه بودهاند، به جای اصطلاح kök Türk که دیگر کاربردی نداشت، اصطلاح «ترکمن» را که تقریباً مفهوم مشابهی را میرساند اقامه کردهاند.
در عین حال در منابع شرق میانه میبینیم که مراد از «ترکمن» بیشتر «اوغوزها» هستند. در منابعمان، سلجوقیان که به طایفه kinik اوغوزها منسوب هستند، «ترکمن» معرفی شدهاند.
منابع فارسی که اولین بار از سلجوقیان بحث میکنند، تماماً اینطور هستند:
گردیزی میگوید: القائم بامرا « El- kaim bi- emrillah در سال ۴۲۳ خلیفهشد. در زمان او ترکمنها ظاهر شدند».
در دیوان ناصرخسرو، مصرع «طغرل ترکمن و چاغری» وجود دارد.
در تاریخ مشهور ابوالفضل بیهقی در جنب کلمه سلجوق تنها نام مورد بحث نام ترکمن است.
کاشغرلی نیز اصطلاحات «ترکمنهای اوغوز» و «اوغوزهای ترکمن» را به تکرار بکار برده است.
از تمامی اینها با استناد به آنچه از آغاز مقاله درباره معنا و ماهیت کلمه ترکمندادهایم، میتوانیم این نتیجه را استخراج کنیم که اصطلاح ترکمن اولین بار در نیمه دوم قرن دهم از طرف اوغوزها که در دشتهای غربی خزر – اورال تشکل سیاسی بزرگی به وجود آوردهاند، شروع به استعمال شده است. اساساً اوغوزها با این مفهوم بیگانه نیستند.
کلمه Tö- kö- möng که در دایره المعارف مذکور چینی آمده است، مرتبط با محلی در نزدیکی دریای خزر است.
اما بعد از تشکیل امپراطوری بزرگ سلجوقی در میان سکنه خاورمیانه و درمیان تعداد کثیری از اقوام غیر ترک، خاندان سلجوقی که همراه با ترکمنها در عینحال این اقوام بیگانه نیز متبوع آن بودند و آنها را نیز همانند ترکمنها متعلق به خود میپنداشتند، مخصوصاً در دورهای که به اردو از هر جنس قشون میپیوست و فرماندهان بیشتر از میان بردگان استخدام میشدند، ترکمنها که با خاندان حاکم امپراطوری نام مشابهی داشتند، بعضاً از سلاله جدا میشوند.
موارد فوق را میتوان دلایلی در ایضاح جملات وزیر نظامالملک دانست کهمیگوید: «هر چند ترکمنها مشکلات فراوانی برای دولت ایجاد کردند، در این دولت حقی داشتند، در تشکیل دولت خدمات زیادی را انجام دادند و متحمل زحمات زیادی شدند. ترکمنها با خاندان حکومتی نسبت خویشاوندی دارند.
منبع:
فصلنامه یاپراق