عبدالعظیم ممی زاده
عموماً رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه مبتنی بر برآیندی تاریخی است که در شرایطی خاص و خود ویژه به ظهور می رسد. این ظهور در بستر روابط اجتماعی معینی پروسهی جبری غریبی را در غیبت ارادهی آگاه آدمی شکل می دهد. رفتارهایی که بعضاً تظاهری بدوی و ناپخته دارند و حاملان آن نیز به گونهای مصلوب از درک و فهم آن عاجزند. سیر تکاملی گروههای اجتماعی در طول تاریخ، روند بغرنجی را طی کرده است، روندی که در پوست اندازی دورههای مختلف و در شیب های پرتلاطم تاریخ و در تضادها و تصادمات ناگزیر طبقاتی، شکل هایی منطبق با اوضاع را پیش می برند وعمدتاً در حوزههای کم تحرک بومی سرگرم تنازعاتی به تناسب ساختارهای محدود محلی می شوند. معمولاً چنین تضادهای درونی مجموعه های ملی، راه حل های بومیِ حرکت را سازمان میدهد و در وزن تاکتیک های رفتاری، تقریبا تناسبی متوازن را به نمایش می گذارد ولی موج های سهمگین یورش ها، هجوم ها و تجاوزات بیگانه با پتانسیل های بسیار نیرومند ، ساختارهای خود ویژهی محلی را به گونهای ویرانگر به نابودی کشانده و آنها را به اطاعت و دنباله روی سوق می دهد.
آستانه ی گسترش سرمایه داری و انباشت بی وقفهی سرمایه در اروپا به فتح و استعمار جوامع آمریکایی، آسیایی و آفریقایی می انجامد، گشایشی که روندِ بومیِ تکاملی آنها را متوقف می کند. تعرض اشغالگرانه به جوامع عقب مانده، موجب بروز شرایط نوینی در میان توده های تحت استعمار می گردد، لذا به نسبت این تحول و تفاوت این شرایط، هوشیاری و شناخت اصولی از اوضاع از اهم واجبات است. در امتزاج پیچیده و غریبانهی این ویژگی های نوین است که ما شاهد تنازعی نابرابر و ناعادلانه به گونه ای شکننده می شویم و پیامد آن را با ضریب هوشیاری و آگاهی قدرت های حاکمه و ناپختگی، ناهماهنگی و رفتارهای غریزه گونهی اقشار و طبقات پایین جامعه به نظاره می نشینیم. روندی پر رنج و خون بار که با نمایش پیروزمند سلطهی طبقهی مسلط به اکران می رسد. این البته امر غریبی نیست و از منظر شکلی و صورتبندی وقایع اتفاقی است رئال و منطقی ولی از نگاه شورمند و آرمانگرایانهی انسانی سرشار از بی عدالتی است.
قطعاً با عنایت به نظرات دانشمندان برجسته ی علوم اجتماعی، زمینهی شکلی و تراژیک چنین تکاملی ناشی از ساختار تولیدی با سبغهی مالکیت خصوصی است. این نوع شیوه ی تولیدی و تقسیم ناعادلانهی ثروت ، عدالت را درپای چرخهی رنج بار و ضدانسانی خود قربانی می کند و در ادامه نیز برآیند روبنایی چنین ساختاری البته به گونهای منطبق با زیربنای جامعه به شکل می رسد . اما نگاه حساس ، امیدوار و آرمانگرای ادبیات عامیانه آن را با روایتی انسانی به چالش می کشد. چالشی به درازای تاریخ آدمی، از بدو شکل گیری و پیدایش نگاه فرهنگی تا اوایل دروه ی معاصر. اینجاست که در شرایط فعلی نوع نگرش فعالین فرهنگی و علاقمندان روشن نگری و آنهایی که خواستار ارتقاء سطح فرهنگی جامعه هستند، بسیار مهم و با اهمیت جلوه می کند.نوع نگاه و سنجش ما قطعاً متفاوت با نگاه دیگران است ، زیرا ما معتقدیم که روشنفکر و فعال فرهنگیِ متعهد با روشنفکر بی طرف تفاوت فاحشی دارد. روشنفکر بی طرف در هدفی محدود با تعاریفی بسیار ساده سرگرم است، نسبت به منافع همنوعان خود بی طرف است جانب آنها را نمی گیرد، برای او تضادهای پررنج اجتماعی مفهومی ندارد به فکر روشنگری تودهها نیست و در پناه قالب ها ، صنایع و فرم های شکلی هنر به خودارضایی مشغول است لذا در تبیین راهکارها و رهیافت های حرکت ، رفتاری کودکانه را بر می گزیند و در پیچ و خم های ناهموار به اتلاف وقت می نشیند. با این توضیح مختصر لازم است نقش و نوع نگاه فعالین و روشنفکران متعهد در ترسیم راهکارهای فرهنگی، همیشه چراغ راهنمای همهی ما و خصوصاً بدنهی پر تعداد تودههای فرهنگی و اجتماعی جامعه باشد. دوستان باید به یاد داشته باشند که در فرایند ناگزیر تضادهای طبقاتی، تاریخ مبارزاتی جامعهی معاصر سرشار از ایده های روشن گرانه، شورمند و انقلابی با فلسفهی علمی بوده است که هرگز شور علمی و نگاه های فلسفی خود را در پای مصلحت های تحمیلی و عوامانهی شرایط قربانی نکردهاند. در تاریخ ملل و در حوزهی فرهنگ و هنر، فرزانگانِ فرهیختهای همچون «بر تولد برشت» ، «ناظم حکمت»، «پابلو نرودا»، «ابوالقاسم لاهوتی»، «گابریل گارسیا مارکز»، «فدریکو گارسیا لورکا»، «آخماد آخوندف گورگنلی» و … صدها و هزاران شخصیت فرهنگی و ادبی هرگز خود را در ردیف دانشورانی متوسط پایین نکشیدهاند. به مصلحت های ذهن گرایانه تن ندادهاند.
نگرش تاریخی «ماکسیم گورکی»، «میخائیل شولوخوف»، «الکساندر فادایف»، «پرویز شهریاری»، «صمدبهرنگی»، «کریم غوریان نفس» و «نورمحمدعاشورپور» نگرشی است مبتنی بر رئالیسم سوسیالیستی و استقرار روابطی نوین به جای روابط اجتماعی سرمایهداری است. لذا «خرمگس»هایی همچون «بوریس پاسترناک» ریاکار و جیغ های بنفش «آنا آخما توای» ناسپاس و تفکرات بیمارگونهی «الکساندرسولژنیتسین» و در این اواخر خاطرات حقیرانهی چاپ شده در کتابِ گذر زمانهی ، بزرگ علوی و مصاحبهی شاعر نادم و پشیمانِ غربت نشین، جلال سرافراز، از شبکهی ارتجاعی بی بی سی، هرگز نمی تواند آنها را از حرکت بازدارد. تفکرات ضداجتماعی «واسلاوهاول» این مهمان ویژهی مکتب اقتصادی –فاشیستی شیکاگو هرگز نویسنده ی مبارز و اجتماعی اوروگوئه-«ادواردو گالیانو» را از حرکت باز نداشت، «رودولفووالش» روزنامه نگار و کاوشگر اجتماعی آرژانتین بانثار جان خود جوخههای ترور فاشیستهای طرفدار آمریکا را به سُـخره گرفت. محور پرداخت و رهیافت هنری نویسندگان رئالیستی همچون محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی، احمد محمود علی اشرف درویشیان احسان تبری و محمود به آذین، محور عدالت است. این دریافت هنری صرفاً دریافتی حسی از پدیدههای جامعه نیست بلکه مبتنی برشناختی علمی است که در پرداخت هنری آثار فرهنگی ، ثقل تحولات اجتماعی و افشای زمینهی حرکتی چنین چرخهای معیوب با درکی عالمانه و انقلابی به تصویر کشیده می شود و شکل تکاملی جامعه و نقش تضادهای طبقات اجتماعی به گونه ای کاملاً واقع گرایانه با ورود و دخالتی هنرمندانه ترسیم می شود. محور عدالت و پرداخت همه جانبه نگر از سیر رخدادهای جامعه،موضوع نقد و برخورد شاعران، نویسندگان و هنرمندان کلاسیک هم بوده است. آثار گرانسنگ حافظ ، مختومقلی و دیگر پیشگامان عرصهی ادب و هنر سرشار از مسائل اجتماعی است و از منظری توأمان با رویکرد انتقادی است. رویکردی فقهی و ایدئولوژیک این بزرگان اهل ادب نیز با سویه های عرفان مادی قرابت تنگاتنگی دارد.
شرایط ویژهای که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دولت های سوسیالیستی همسو پدید آمد به نوعی نیروهای مترقی، ملی ، اجتماعی و فرهنگی جوامع مستقل را برای مدتی به حاشیه راند، سالهایی که ما ناهماهنگی، استیصال و ریزش ایدئولوژیک همراهان پیشرو را هر روزه شاهد بودیم. چنین روندی به طبع در فضای فرهنگی جامعه اثرات مخربی بر جای گذاشت. یورش وحشیانهی دولت های فاشیستی سرمایهداری با رهبری آمریکا به تمامی نقاط جهان ظاهراً پایانی ندارد لذا اکنون فارغ از فرم های خشونت بار این تجاوزات لازم است که پیشگامان فرهنگی، عمق جنایتهای وحشیانهی ابر شرکت های جهانی را شناسایی و تاراج سیستماتیک میراث ملی و فرهنگی جوامع انسانی را در آثار ادبی و هنری خود منعکس کنند. شرکت های شش گانهی «تایم وارنر» ، «دیزنی»، «بنگاه خبری مرداک»، «شرکت برتلزمان»، «وایاکووم»، «ان بی سی جنرال الکتریک» مالک ۱۵۰۰روزنامه، ۱۱۰۰مجله، ۹۰۰۰ ایستگاه رادیویی، ۱۵۰۰ایستگاه تلویزیونی و ۲۴۰۰موسسهی انتشاراتی هستند دوستان ما متوجه باشند که درج مستقیم نام متجاوزان به عدالت اجتماعی در آثار هنری تداخل به حرکت های سیاسی نیست بلکه افشای شبکههای ضداجتماعی در جبهههای هنری-خبری، بخشی از وظایف هنرمندان معاصر است. آنهایی که زاویه ضد اجتماعی دارند باید در نوک پیکان حملات پیش آهنگانِ عدالت خواه قرار بگیرند. برشت بزرگ با آثار نمایشی و تئاتر خود به جنگ فاشیسم هیتلری رفت کاری که همهی هنرمندان متعهدِ معاصر انجام دادهاند. سکوت و عقب نشینی نیروهای آگاه در حوزهی فرهنگ ، قطعا فضا را برای گسترش ناسیونالیسم کور و فاشیسم ایدئولوژیکی در میان بدنهی جوان و ملتهب جامعه باز می کند. قرائت سلفی از اسلام در خاورمیانه با مدیریت امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا شکل گرفت و پیآمد آن تاراجِ میراثِ معنوی و انهدام نهادهای دموکراتیک و اجتماعی در مناطق مختلف آسیا و آفریقا را به دنبال داشت و نسل های بیشتری از جامعه را به کام خود فروکاست.
تاریخ معاصر جهان حکایت اندوهناکی از بیدادگریهای سازمان یافته و مهندسی شدهی سرمایهداری جهانی دارد. مأموران سازمان امنیت آمریکا-سیا، در سال۱۹۶۹ شخصیتی لومپن و به ظاهر انقلابی کامبوجیایی، پول پت را در میخانههای فرانسه شناسایی و با مدیریتی از پیش طراحی شده به کامبوج هدایت کردند تا در مقابل انقلابیون واقعی کامبوج ، جنبش چریکیِ افراطی را رهبری کند. نیروی چریکیِ خمرهای سرخِ پول پت، در کمتر از ۲سال از ۵هزارنفر به ۲۰۰هزارنفر افزایش یافت. آنها به کمک بمباران های وحشیانهی بمب افکن های آمریکایی، بیش از ۶۰۰هزارنفر را به قتل رساندند. در نتیجه مزارع و روستاهای بیشماری نابود شد و کامبوج از جرگهی کشورهای دموکراتیک خارج به حوزهی ارتجاع جهانی پیوست. سناریویی که آمریکا و سازمان فاشیستی – نظامی ناتو ، در سال ۲۰۰۳ در عراق، سوریه و لیبی تکرار کردند و بیش از یک میلیون نفر را در آنجا به قتل رساندند. این بار پشتوانهی حضور آنها در منطقه نیروهایی با تفکری بی رحمانه و قرون وسطایی بنام وهابی های سعودی و ماموران القاعدهای و داعشی آنها بود . جوانان ما باید هوشیار باشند تا درگرداب امواج ملی گرایی کور و افراطی با گرایش شوونیستی گرفتار نشوند. فضاهای خالی و حقارت بار عرصههای فرهنگی در مناطق قومی ایران و از آن جمله در ترکمن صحرا ، زمینهی رشد تفکر انحرافی ناسیونالیستی و باندهای تبهکارفرقهای -مذهبی را مهیا می کند. اینجاست که روشنفکر متعهد و مسئول در حوزهی روشن گری وارد صحنه شده تا آلودگی های ناسالم را از بدنهی فرهنگی و اجتماعی جامعه پاک کند یا کمکی باشد. برای ترمیم و تلطیف فضای اجتماعی جامعه. رسانه های شبه فاشیستی «بی بی سی»،« صدای آمریکا»، «رایوفردا» و «رادیو آزادی» با بودجهی صدها میلیون دلاری با فعالیتی شبانه روزی در حال پخش برنامه های ضدملی برای مناطق مختلف هستند، آنها در صدد جریان سازی های انحرافی هستند تا زمینهی حضور سیاسی باندهای وابسته به امپریالیست ها را فراهم کنند. شخصیت های متزلزل سیاسی فرهنگی و روشنفکرهای خودخواه با عناوین ژورنالیستی و هنری مهمان این شبکه های ارتجاعی می شوند. آنها دانسته یا ندانسته در همکاری با آنها سهمی نیز در انهدام و فروپاشی مؤلفه های هویتی ملی ما را بدست می آورند. متاسفانه در مواردی هم ما در دام ملی گرایی ناپخته افتاده و در تحلیل ها و راهکارهای خود بعضا به خطا می رویم . در حوزهی تاریخ معاصر چهرهی شخصیتهایی همچون «جنیدخان» و «عزیزخان» باید شفاف و روشن ارزیابی شود. باید توضیح داد که نقش جنیدخان و عزیزخان در آستانه ی انقلاب سوسیالیستی و بعد ازآن نقشی ارتجاعی و خائنانه بوده است ولی بعد از فروپاشی شوروی در لفافهی تب ملی گرایی نسجیده و از طرفی هم مدیریت شده ی کانون های جدیدِ قدرت، چهرهی آنها به دروغ بعنوان سرداران ملی به مردم معرفی شد درحالیکه ادبیات عامیانه و فولکوریک ترکمن در نقد و نفرت از آنها پیشگام بود.
در سخن آخر باید بیاد بیاوریم که شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فعالین فرهنگی باید در همهی ابعاد اجتماعی موضعی دقیق و خلاق داشته باشند. زندگی مادی جامعه صرفاً در یکی از بعدهای هویتی خود محصور نیست، هنرمند در پویش حیات فرهنگی، باید دریافت هایی رئال از سیاست و اقتصادجامعه داشته باشد. هنرمند می تواند در کنار دوستان سیاسی و ایدئولوژیکی خود در یک جبهه بجنگد. تفکیک، تشکیک وحصاربندی ابعاد زندگی اجتماعی امری غیر علمی است. هنرمند، هم می تواند شعر بگوید و هم می تواند سیاسی باشد و در عین حال می تواند دارای جهان بینی فلسفی معینی باشد، اگر چنین نباشد نه شاعر است و نه هنرمند بلکه کالبدی است بی روح در قالب شبه روشنفکری خیالباف با تمایزات پر ابهام و صد البته از جهتی هم تحت تاثیرِ مدرن نماهای فردگرا که به سفارش فلسفهی ارتجاعی نئولیبرالیستی، برای دیوارکشی سویه های زندگی اجتماعی، خوابهای آشفته می بینند.
برگرفته از نشریه گل صحرا
(عکس تزئینی است)
با تشکر از استاد ممی زاده
مقاله بسیار جالب و متفکرانه بود . امید است به سخنان استاد عمل نماییم
برای بارها و بارها خواندن ، آکنده از عبارات و جملات بدیع و زیبا و پخته و آگاهی افزون . برای من حضور نویسنده ای با این قدرت نوشتاری ، در دل صحرای ترکمن ، غیر منتظره و در عین حال باعث افتخار و بالندگیست .