مختصری از زندگینامه دولت محمد آزادی
اول فروردین 1400 سالروز وفات اندیشمند ترکمن، دولت محمد آزادی (پدر مختومقلی فراغی، شاعر نامی ترکمن) بود. در ذیل زندگینامه این اندیشمند ترکمن که توسط حبیب ا.. نیازی ساعی تهیه شده است را می خوانید:
نام جدّ مختومقلی فراغی، یعنی پدر بزرگ ایشان مختومقلی و شهرت وی “یوناچی”، و از طایفه ی گرکز می باشد. وی تقریباً در اوآخر 17 و اوایل قرن 18 میلادی( اواخرقرن 10 و اوایل قرن 11 هجری شمسی ) مصادف با دوران قادرخان یکی از خان های ایل گوکلان می زیسته است. وی در تاریخ 1073 ه.ش. متولد و در سال 1139 ه.ش. وفات نموده است. مختومقلی یوناچی شخصی تنگدست، و از نظر معیشتی از سطح زندگی پایینی برخوردار بوده است. او به حرفه هایی از صنایع دستی مانند چرم دوزی و نقره کاری اشتغال داشته وعلاوه بر آن در سرودن شعر هم دستی داشته و هنرنمایی نموده است. یوناچی بعلت فقر نمی توانست ازدواج نماید، امّا در 40 سالگی به کمک مردم ازدواج نموده و در 46 سالگی خداوند فرزند پسری به وی عطا می نماید.
یوناچی نام فرزندش را دولت محمد نامگذاری می نماید، دولت محمد نام پدر بزرگ یوناچی بوده است. و به همین خاطر، و برای اینکه نامی قدیمی در این خانواده بوده، به دولت محمد لقب “قارّی ملا” یعنی ملّای پیر نیز داده شده است. سال تولد دولت محمد تاریخ 1120 هجری شمسی ذکر شده است.
از آنجا که وی از همان ابتدا از ذکاوت و لیاقت برخوردار بوده و برای فراگیری علم از خود اشتیاق وافری نشان می داده است، یوناچی او را برای تحصیل به حوزه ی علمیه می سپارد. دولت محمد معلومات ابتدایی را در منطقه ی سکونت خود فرا گرفته و در مراحل بعدی برای تکمیل تحصیلات راهی خیوه شده است. خلاصه ی مطلب اینکه دولت محمد در عصر خودش ایشان و عالمی ذیشأن و نام آور گشته و در دایره ی علم و عرفان عمرش را سپری نموده است. ملّا دولت محمد در عرفان درجاتی کسب نموده و با لقب آزادی به شهرت می رسد.
از آثار مکتوب دولت محمد آزادی می توان از کتاب وعظ آزادی(حکایت جابر انصاری)، قصاید رباعی نام برد و ادعیه و مناجات نامه هایی را به میراث گذاشته که از جمله ی آنها ” بهشت نامه ” می باشد. دولت محمد به کارهای دیگری مانند افتتاح مدرسه های دینی و تدریس فرزندان ایلات خود نیز اهتمام می ورزد. ملّا دولت محمد شصت(60) سال زندگی نموده و در سنه ی 1180 ه.ش. سال ماهی چهارم ماه شعبان از این دنیا به سرای باقی شتافته است. آزادی همسری بنام آراز(اوراز)گل داشته که از وی پنج فرزند پسر و یک دختر بدنیا آمده است*. سوّمین فرزند دولت محمد آزادی در سال 1153 متولد می شود که نام این فرزندش را به یادمان پدرش “مختومقلی یوناچی” نامگذاری می نماید. دیگر فرزندان او قاهرقلی(که نوادگان او در جرگلان بجنورد زندگی می نمایند)،محمد صفا، عبدا…،قولچه و زبیده می باشند. وی پس از وفات آرازگل با زنی قزاق ازدواج می نماید که از او هم فرزندانی بنامهای یاری و چاقی بدنیا آمده اند که نوادگان آنها در قارّی قلا زندگی می نمایند. در مورد محمد صفا و عبدا… از فرزندان دولت محمد و برادران مختومقلی، بر اساس مکتوبات و بررسی های انجام یافته چنین پنداشته می شد که عبدا…که برای مبارزه و یاوری احمد شاه ابدالی(درّانی) رفته بود، کشته شده و برادرش محمد صفا که بدستور پدر برای یافتن برادر رفته بود هم مفقود می گردد. این موضوع در شعر “قایده قالدینگ قارداش عبدا…” مختومقلی بیان شده است. امّا در سالهای اخیر بازماندگان محمد صفا در اردکان یزد به همّت فرماندار وقت اردکان آقای ابراهیمی و کوشش اساتید و محققین محترم، مرحوم حاجی مراد دردی قاضی، موسی جرجانی و عبدالرحیم نیازی ساعی و… پیدا شدند و در سالهای 1376 تا 1377 ارتباط این بازماندگان و بستگانشان در اردکان(علی آقا) و جرگلان(عطا ایشان محمدی) برقرار می گردد. علاقه مندان برای مطالعه و کسب اطلاع کامل از ماجرا می توانند به کتاب ” محمد صفا برادر گمشده مختومقلی” که به کوشش محقق و نویسنده عالیقدر آقای موسی جرجانی به رشته ی تحریر در آمده است مراجعه نمایند.
آرامگاه دولت محمد آزادی و فرزند برومندش مختومقلی فراغی در محلّی بنام آق توقای (بین مراوه تپّه و کرند) قرار دارد. و بنای یاد بودی بر سر مزار ایشان بنا نهاده شده و دوست داران شعر و ادب و عرفان برای زیارت و فاتحه خوانی مراجعه می نمایند. و سالهاست که در اوایل فروردین و نیز اردیبهشت ماه توسط بنیاد مختومقلی و ارگانها و نهادهای ذیربط و خیل عظیمی از مشتاقان و شیفتگان این بزرگان،مراسم سالگرد باشکوهی در محل آق توقای و در مزار شریفشان برگذار می گردد.
* در بعضی از منابع تعداد فرزندان دولت محمد را از همسر اوّلش آرازگل 6 فرزند پسر و 3 دختر نوشته اند، بنابراین بایستی پسری بنام سید و دودختر به نامهای خرما و آرازگل را نیز بجمع فرزندان اضافه نمود.
منابع :
1- تنبیه الاخوان فی معرفه مخدوم قلی ایشان. الحاج عبدالرحمن آخوند تنگلی طانه.1363
2- شرح حال مختومقلی فراغی و محمد ولی کمینه.نشریاتی قابوس.گنبد.
3- بهشت نامه.مراد دوردی قاضی- محمود عطا گزلی.1378
4- محمد صفا برادر گمشده مختومقلی. موسی جرجانی.1387
داد، هِی
شعر از: دولتمحمد آزادی قدس سره
شرح و ترجمه: محمود عطاگزلی
غم دۇمانې باسدې کؤنگلۆمی، آچېلماس، داد، هِی،
برق اۇرۇپ بارانِ رحمتلِر ساچېلماس، داد هِی.
پوشاند مهِ غم و اندوه قلبم را، ای داد، از غم رهایی ندارد.
برق نمیزند و باران رحمت فرو نمیبارد، ای داد.
کأسه – کأسه حق شرابېن، آه، سِلک اۆزره قۏیمۇش،
یۏق خرېدارې اۏنۇنگ بیر کف ایچېلمز، داد، هِی.
حقْ شرابِ خویش را کاسه کاسه بر طریق گذارده است،
آه، آن (شراب) خریداری ندارد و کفِ دستی از آن نوشیده نمیشود، ای داد.
رحمتِ حق تۆده – تۆده هر قارېش یرده نهان،
اۆستۆنه دۏغری گلن یۏقدۇر، آچېلماس، داد، هِی.
رحمتِ حق انبوه انبوه در همه جا نهان است،
کسی با آن روبرو نشده است، (و رحمت حق همچون گنج نهانی است که) گشوده نمیگردد، ای داد.
بس، تفکُّر بیضهسېن باسغان اؤکۆش فکر اِت، أر – أ،
وقتېنا یِتمهی بازارې، شَهباز اۇچالماس، داد، هِی.
اؤکۆش (=اۆکۆش): فراوان، زیاد.
ای مرد، بسیار تفکر میکنی و به اندیشه مشغول هستی
(بدان که) تا زمانش نرسد، شهباز نمیتواند پرواز کند، ای داد.
رحمتینگ دِریاسېنا پایان و حد یۏق، ای آزاد،
بۏلسا نۇمید هر کیشی جُرمی گچیلمس، داد، هِی
ای «آزاد»، دریای رحمت پایان و حدی ندارد،
کسی که (از رحمت حق) ناامید شود، گناهش بخشوده نشود، ای داد.